امروز روز جهانیه فوضولیه !
هر سوالی که دلت میخواد ازم بپرس . . .
مطمئن باش جواب میدم

 

 

 

اگه قرار باشه یه نسبت دیگه با من داشته باشی ،
دوست داری من چیت باشم ؟!
اینو واسه همه بفرست جوابای جالبی میگیری !
اول جواب من !

 

 

 

اگر یک روزی قرار باشه که دیگه منو نبینی
آخرین حرفی که بهم میزنی چیه ؟
فقط یک جمله باشه !

 

 

 

اگر بتونی از صفات یا عادت بد من چیزی رو حذف کنی ،
چی رو انتخاب میکردی !؟
بدون رو دروباسی بگو !

 

 

 

 

اگه یه روز از زندگیت مونده باشه

چه کار ناتمومی داری که انجامش بدی؟
واسه همه بفرست، جوابای جالب میگیری…
ولی اول جواب من !

 

 

 

اگه من خاک باشم و تو سفالگر ،

ازم چی میساختی ؟

 

 

 

اگر یه روز از خواب بیدار بشی و ببینی

تموم زندگیت یه فیلم بوده ،
اسم فیلمت رو چی میذاری !؟

 

 

 

یادته . . . ؟
جای خالی رو پر کن
باید یه خاطره مشترکی بین ما دوتا باشه!

 

 

 

اگه بخوای از اخلاقام یکی رو واسه خودت برداری ،

چیو برمیداری ؟
البته اگه اخلاق خوبی داشته باشم !!



تاريخ : چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, | 15:8 | نویسنده : بنیامین شهسواری |

 طرف دندونش درد می کرده میره دکتر میگه:
همه رو بکش بجز اونی که درد می کنه !
دکتر میگه چرا ؟
میگه: بذار مثل سگ تنها بمونه !

 

 

 

 


فارسی: دوست دارم
 انگلیسی: آی لاو یو
 فرانسه: ژ تم
 اسپانیول: ته آمُ
 ایتالیایی: تی آمُ
 آلمانی:ایش لیبه دیش
 دخترونه: بولولو مولی‌ گوجی بوچ بوچ!

 

 

 


این حرف بزرگمهر که می گفت
“سحرخیز باش تا کامروا شوی” رو زیاد جدی نگیر
دور و بر ما، سحر خیز ها یا کله پز شدند یا نانوا !

 

 

 

 


دست خط دکتر !
چیزی که تو می بینی: ∮₪₩₮£
چیزی که داروخانه می خونه : آسپیرین ۵۰۰ میلی گرم !

 

 

 

 


عشق به شکل پرواز پرنده ست

ولی شاعر دقیقن ذکر نکرده کدوم پرنده
لاشخور یا کرکس یا جغد !

 

 

 


خــدایــا مــارو بُـکـش ، بــچـه هـای مـــارو بُـکــش
اقــوام ِ مــارو بُـکـش ، پــدر و مــادر ِ مــارو بُـکـش
خـدایـا اصـلا هــر چـی مــار تــو دنـیــاســت بُـکــش !

 

 

 

 


غضنفر میره رستوران میگه : جوجه دارین ؟
گارسون : آره
میگه : دونش بدین نمیره !

 

 


شمارم توگوشیت تارعنکبوت گرفته
(طرح خجالت دادن بی وفاها)

 

 

 


یه روز به فرشته آفرینش میگن غضنفر رو چطور آفریدی؟
میگه یکم خاک رو با کود قاطی کردیم
میگن حیف نون رو چطور آفریدی؟
میگه اصلا خاک قاطیش نکردیم !

 

 

 

 


قابل توجه شما دانشجوی عزیز
واحد دانشگاهی دو حالت داره:
۱- واحد های سختو که نمیشه خوند
۲- واحد های آسون هم که ارزش خوندن نداره !

 

 

 


پسرها به خاطر دوستاشون حتی از عشقشون میگذرن
ولی دخترا برای اینکه پسری رو بدست بیارن آرزو میکنن که
سر به تن دخترای دیگه نباشه !

 

 

 

 

 


میدونستید بر طبق قانون اگه ۱ مرد با ۱ زن مجرد تصادف کنه
و منجر به نقص عضو او بشه باید با او ازدواج کنه ؟
فقط هول نشید …خیابون پر ماشینه
این ماشین نشد … ماشین بعدی
به امید موفقیت !

 

 

 

 


شارژ فرستادن حیف نون به نامزدش :
|||||||||||||||||||
عزیزم خودت با ناخن پاکش کن !

 

 

 

 


دعای حیف نون :
خدایا به خاطر تمام چیز هایی که دادی
ندادی
دادی پس گرفتی
ندادی بعدا میخوای بدی
دادی بعدا میخوای پس بگیری
ندادی میگی دادی
اصلا نمیخوای بدی
نداده بودی فکر کردی دادی
نمیدی هی میگی میدم ، شکرت !

 

 

 

 


ضرب المثل جدید :
موش تو سوراخ نمیرفت
تف میزد به دمش !

 

 

 

 


حیف نون ناراحت بوده
ازش میپرس چرا ؟
میگه نمی دونم چرا زنا این قدر به شوهراشون مشکوکن
۴ تا زن دارم همشون اینجورین !

 

 

 


ازدواج نکنید اما
اگر خدای نکرده ازدواج کردید
واسه زناتون ماشین ظرف شویی نخرید
از نعمت بغل کردنشون موقع ظرف شستن محروم میشید !

 

 


حیف نون  رو سگ هار گاز میگیره ،

سگه جنون گاوی میگیره !



تاريخ : چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, | 15:4 | نویسنده : بنیامین شهسواری |

نبودنت عامل اصلی سرطان
و برای سلامتی زیان آور است !

 

 

 

 

 

همه جا هستی
در نوشته هایم
در خیالم
در دنیایم
تنها جایی که باید باشی و ندارمت ،

کنارم است . . .

 

 

 

 

 

کوچیکتر که بودم فکر می کردم
تنهایی یعنی وقتی که هیشکی خونه نیست . . .

 

 

 

 

 

عشق یعنی:
وقتی نیستش به یادشی

و می خوای باهاش باشی
وقتی باهاشی همش

می خوای نگاش کنی
وقتی نگاش میکنی دوست داری

از ته قلب شاد باشه
و وقتی داری نگاش میکنی

و میفهمی از ته قلب خوشحاله عاشق تر شی . . .

 

 

 

 

 

در تلاطم آغوشت
احمقانه است شناگر ماهری بودن
در تو
تنها باید غرق شد . . .

 

 

 

 

 

 نه روز ، نه شب
تنها شمارش نفس های ” تــــــو ” ، عمر من است . . .

 

 

 

 

 

 


سلام ای یار دور ازما نشسته 

سلام ای بدتر از ما دلشکسته
سلام ای آشنا همچون غریبان 

سلام ای عشق من ای بهتر از جان
سلام کردم نگی در یاد مانیست 

سلام کردم نگی اهل وفا نیست . . .

 

 

 

 

دلم را
می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو، ای جلوه ی امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال

 

 

 

قوی‌ترین مردان جهان پستچی‌ها هستند
که نمی‌دانند چه حجم عظیمی از درد

و اندوه را با خود حمل می‌کنند
از آنها قوی‌تر ، تویی که می‌توانی تنها

با چند کلمه ، کمر مرا بشکنی !

 

 

 

 

برای لب هایت لبی دارم
برای چشمهایت چشمی
برای دستهایت دستی
اما برای دلت ،

دلی دارم که خانه ات می شود ،

برای همیشه . . .

 

 

 

 

 

ای کاش که ازحال من خبرت بود

ای کاش دمی ازسرکویم گذرت بود
من مرغ اسیرم که ندارم پر پرواز 

ای کاش که کاشانه من زیر پرت بود . . .

 

 

 

 

نشسته ایم داریم نقطه بازی میکنیم
خودم و دلم را میگویم
زبان نفهم نمیفهمد قواعد بازی را
تمام خانه ها را با اسم تو پر میکند !

 

 

 

 

 

کآش فقط بودی ، وقتی بغـــض میکردم
بغلـم میکردی و میگفتی ، ببینــــم چِشــآتو
منـــو نیگــآ کُن
اگه گریــه کنی قهر میکنـم میرم

 

 

 

 

 

اینقدر “تعویض” نکن
به خدا گاهی میتوان رابطه ها را “تعمیر” کرد
حتی با یک لبخندِ عاشقانه . . .

 

 

 

 

 

تو بگو که بر می گردی ،

من هزار سال عمر می کنم . . .

 

 

 

 

 

ﺣﺎﻝ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺩﻣــــﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ
ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ “ﻣــــــﻦ ” ﺑﺎﺷﺪ . . .

 

 

 

 

 

تمام شهر تویی
وقتی دست‌هایت را در دست می‌گیرم‌
وانگشتانت ،

خیابان‌های درازی می‌شوند برای قدم زدن . . .

 

 

 

 

 

 

مومنم کردی به عشق و جا زدی ، تکلیف چیست ؟
با مسلمانی که کافر میشود پیغمبرش ؟

 

 

 

 

 

به سلامتی اونایی که
برای داشتنشون لازم نیست
با سیاست باشی و نقش بازی کنی
همین که یک رنگ باشی کافیه . . .

 

 

 

 

در دنیا دو نابینا هست
یکی تـو ، که عاشق شدنم را نمی بینی
یکی من ، که به جز تو کسی را نمی بینم . . .

 

 

 

آخرین فردی که درست قبل از خواب در موردش فکر میکنید
کسی است که “قلب” شما به او تعلق دارد . . .

 

 

 

 

جهان مست از می نام تو باشه

دو بیتی بسته ی کام تو باشه
شناسنامم زمانی کامله که

تو برگ دومش نام تو باشه !

 

 

 

 

دوری “دورت نمیکند”
وقتی در امن ترین جای اندیشه ام نشسته ای . . .

 

 

 

 

خوشبختی داشتن کسی است
که بیشتر از خودش ، تـو را بخواهد
و بیشتر از تو هیچ نخواهد
و تو برایش تمام زندگی باشی . . .

 

 

 

 

 

گلم باشی
خار میشمو میرم تو دست هرکی بخواد بهت دست بزنه !

 

 

 

 

 

دوست داشتن را در چشمی بجو که حتی وقتی بسته است
“رویای” تو را خواب ببیند . . .

 

 

 

 

مرا حبس کن در آغوشت
من ، برای حصار بازوان تو مجرم ترین زندانی ام . . .

 

 

 

 

 

در خیال دیگری میرفت و من چه عاشقانه
کاسه ی آب را پشت سرش خالی میکردم . . .

 

 

 

 

 

دریا چه دل پاک و نجیبی دارد
چندیست که حالات عجیبی دارد
این موج که سربه صخره ها می کوبد
با من چه شباهت عجیبی دارد . . .

 

 

 

 

 

 

 

قایقت می شوم بادبانم باش ،

بگذار هرچه حرف پشت مان می زنند مردم
باد هوا شود دورترمان کند . . .

 

 

 

 

 

 

مسج اورژانسى:

همین آلان که دارى مسج مى خونى،

خودت روماچ کن، دلتنگت شدم!

 

 

 

 

پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکیست

حرم و دیر یکی صبحه و پیمانه یکیست

این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظریس

تگر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست

 

 

 

 

 

 

من ساده ویکرنگم

من عاشق دلتنگم

صدبار بزن قطع کن

من عاشق تک زنگم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تودنیا طالب سه چیزباش یه گل برای

یه روز یه ستاره برای یه شب یه دوست خوب برای همیشه.

 

 

 

یادت باشه عکستو برام بفرستی

آخه فردامیخوام ورق بازی کنم

تک دلم نیست

 

 

 

 

ازم پرسیدمنوبیشتردوست داری یازندگیتو؟

گفتم زندگیمو!

نپرسیدچرا؟

بغض کرد،گریه کرد .....

رفت!

اماهیچ وقت نفهمیدکه همه زندگیم خودش بود.!

 

 

 

 

 

 

افسوس که عشق جاودانه نیست.

عشق گل سرخیست که طاقت طوفان را ندارد.

عشق یک خاطره سبز است که از آمدن پاییز میترسد

 

 

 

 

 

میدونی اوج رفاقت کجاست؟

به یاد رفیقی باشی که به یادت نیست،

من الان تو اوج رفاقتم.

 

 

 

 

 

تمام امیدآسیابان به وزش باده تاآسیابش از کارنیافتده،

قلبم آسیاب،

خودم آسیابان ونفسهایت باد.!

 

 

 

 

 

 

 

 

باران رابه خاطررطوبتش گل رابخاطرلطافتش

وتورابه خاطرمحبتت دوست میدارم

 

 

 

 

 

روی آن شیشه تبدار تورا"ها"کردم،

اسم زیبای تورابانفسم جاکردم،

شیشه بدجوردلش ابری وبارانی شد،

شیشه رایک شبه تبدیل به دریکردم،

باسرانگشت کشیدم به دلش عکس تورا،

عکس زیبای توراسیرتماشا کردم

 

 

 

 

هنوز در به در کوچه های خاطره ام 

هنوز اسم تو مانده گوشه حنجره ام

هنوز مثل نخستین نگاه عاشق تو 

در انحصار غم عشق در محاصره ام

 

 

 

 

 

گریه هامو تو ندیدی

هر چی گفتم نشنیدی

من کدوم عهد رو شکستم

که تو اس ام اس نمی دی ؟!

 

 

 

 

بر خاک بخواب نازنین،تختی نیست.

آواره شدن ,حکایت سختی نیست.

از پاکی اشکهای خود فهمیدم .

لبخند همیشه راز خوشبختی نیست

 

 

 

شبی پرسیدمش با بیقراری

به غیر از من کسی را دوست داری

به چشمش اشک شداز شرم ساری

میان گریه هایش گفت آری

 

 

 

 

چرا رو نقاشی ها بی خودی سایه می زنی

این همه حرف خوب داریم حرف گلایه می زنی

اگه منو دوست نداری اینو راحت بهم بگو

چرا با حرفات و نگات بهم کنایه می زنی

 

 

 

عشق لالایی بارون تو شباست 

نم نم بارون پشت شیشه هاست 

لحظه ی شبنم و برگ گل یاس 

لحظه ی رهایی پرنده هاست 

لحظه ی عزیز با تو بودنه 

آخرین پناه موندن منه

 

 

 

میل دریا گر کنی 

من دیده را دری کنم

میل صحرا گر کنی 

من سینه را صحرا کنم

نا امیدم گر کنی میمیرم اما باز هم

در همان حالت که میمیرم دعایت می کنم

 

 

 

سلام. این چه اخلاق بدیه که تو داری؟

چرا هر چی از آدم می گیری دیگه پس نمی دی؟

نمی گی من دلمو لازم دارم؟

 

 

 

اگه تو دنیا هیچی هیچی نداشته باشی

مطمئن باش سه چیز همیشه مال تو هست:

خدای مهربون،

فکرای قشنگ،

قلب کوچیک من.

 

 

 

 

 

 

ماهی به آب گفت :

تو نمیتونی اشکای منو ببینی ,

چون من توی آبم..

آب جواب داد اما من میتونم اشکای تو رو احساس کنم

چون تو توی قلب منی...

 

 

 

 

 

 

هیچگاه نگذار در کوهپایه های عشق کسی دستت را بگیرد

که احساس میکنی در ارتفاعات آنرا رها خواهد کرد.

 

 

 

 

 

هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد

و از نو شروع کند، اما همه می توانند

از همین حالا شروع کنند و پایان تازه ای بسازند

 

 

 

 

 

دیشب فرشته ای فرستادم

تااز تو مواضبت کنداماوقتی رسید

توخواب بودی زود برگشت

وگفت هیچ فرشته ای نمی تواند

مواظب فرشته ای دیگر باشد

 

 

 

 

 

احساساتت رو روم بنویس .

عصبانیتهات رو روم خط خطی کن .

اشکاتو باهام پاک کن.

حتی اگه سردت شد بسوزونم تا گرم بشی .

فقط دورم ننداز.

 

قفل ها که بی کلید شدن.

چشم ها به در سفید شدن .

چه امتحان خوبیه .

دوریت عجب غروبیه

 

 

 

 

 

 

 

واسه ما جشن تولدت یک بهونه بود همیشه .

که رو هدیه بنویسی دلم از تو دور نیمشه

 

 

 

 

 

 

بازی روزگار را نمی فهمم !

من تو را دوست دارم تو دیگری را....

دیگری مرا ...

وهمه ی ما تنهاییم.

 

 

 

 

 

 

 

تنها ارزوم همینه.

تا یادم نرفته راستی کاش یک روز

بهم بگی من همونم که میخواستی

 

 

 

 

 

 

معلم گفت{الف}

گفتم او

.معلم گفت{ب}

گفتم با او.

معلم گفت{پ}

گفتم پیش او.

معلم گفت{ج}

خواستم بگویم جدایی گفت نگو



تاريخ : چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, | 14:52 | نویسنده : بنیامین شهسواری |

سلام به قاصدک های خبر رسان

که محکوم به خبرند

و

سلام به شقایقهایی که

محکوم به عشقند

و

سلام به تو که محکوم به دوست داشتنی.

 

 

 

 

سلام من به غنچه ای که صبحدم به خنده باز می شود

 

 

 

 

سلام صبحت زیبا

چرا من هر صبح خودم را در آینه تو سبز میبینم

و تو خودت را در آینه من آبی

بیا برویم باورمان را قدم بزنیم

تا شانه های خیابان خیال کنند

جنگل و دریا بهم رسیده اند !؟

 

 

 

 

سلام بر تو که عاشق

سلام بر تو که شیدا

سلام بر تو که خوابی

سلام بر تو که رویا

سلام شعر فریبا

سلام دلبر زیبا

سلام راوی غم ها

سلام عاشق شیدا

 

 

 

 

سلام من به هر چه وبه هر کــــسی که

با سحر تمام جسم و جان او پر از نماز می شود

 

 

 

 

من به تو سلام میکنم

تو که تک ستاره دمادم غروبی

ای مهوش غزالها ای ترانه ساز هستی

ای که جادوی کلماتت قلمها را سرنگون میکند

سلام

 

 

 

 

صبحا که تو می خوابی

من همیشه بیدارم
تو خواب بد می بینی

من دنبال یه کارم
تو تنبلی و بدحال

من خوشحالم و سرحال
پاشو دیگه تنبل
پیشاپیش صبحت بخیر

 

 

 

 

سلام آفتاب من صبح زیبات بخیر
آفتاب من اجازه میدن امروز من شروع بشه

 

 

 

 

هرچیزی یک آخری دارد و آخر آرزوهایم باتوبودن است.

به وسعت آخرعشق،دوستت دارم.

صبحت بخیرعزیزترین آدم دنیای من

 

 

 

 

صبح زمانیست که تو بیدار میشوی …
ساعت من به وقت چشمان تو تنظیم است !
صبحت بخیر .

 

 

 

 

صبح به خیر به این دنیای پر هیجان

خوش اومدی بلند شو دنیای خوبی رو

برای خودت بساز بلند شو که دیگران منتظرن

 

 

 

 

سلام صبح قشنگت آسمونی

گلم چشماتو باز کن خواب نمونی

 

 

 

 

صبح بخیر هستیم ♥
صبح بخیر تمام دل بستگیم♥
صبح بخیرامید فردا ♥
صبح بخیر تمام سهم من از دنیا ♥



تاريخ : چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, | 14:46 | نویسنده : بنیامین شهسواری |

 به سلامتی اونی که سیگار نمیکشه

چون یه عمره داره از زندگی میکشه !

 

 

 

 

به سلامتی شکارچی ای که برای شکار خرگوش

از خودش صدای خرگوش در میاره...

 

 

 

 

به سلامتی همه اونایی که دلشون از یکی گرفته
ولی برای اینکه خودشون رو آروم کنند میگن :

بخاطر غروب پاییز

 

 

 

 

به سلامتی مادرای قدیم که وقتی

دمپایی پرت میکردن طرفمون صاف میومد

میخورد وسط کلمون !!

 

 

 

 

به سلامتی مادر که غذا توی دهن ما گذاشت و ما اشک توی چشمهاش گذاشتیم

 

 

 

 

به سلامتی دانشجویی که تا شب امتحان

لای جزوه رو باز نمیکنه ولی با همون چند ساعت

خوندن شاخ استادو میشکونه

 

 

 

 

بــه ســــلامـتیِ خــودم
کـه بـــا عـروسک اسبـاب بـازی اشــتباه گـــرفـتـه میـــشم
امـا بـــازم می خــندم...

 

 

 

 

به سلامتی همه آدمایی که توی دریای مردونگی

غرق میشن ولی از روی پل نامردی رد نمیشن.!

 

 

 


سلامتی کسانی که جسارت عاشقانه از دست دادن

رو دارن
نه حقارت به هر قیمت نگه داشتنو…….

 

 

 

 

به ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ

ﺑﺎﺣﻮﺻﻠﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﻮ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻥ ﻭﻟﯽ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺸﻦ

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺍﻭﻧﺎ ﻫﻢ ﻗﺪﻡ ﺑﺸﻦ

 

 

 

 

به سلامتی اون کسی که خودم انقدر بردمش

بالا که حالا دیگه دست خودمم بهش نمیرسه

 

 

 

 

به سلامتی خدا که همیشه پشت ادمه و ادم پشتش بخدا

 

 

 

 

توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت :


می خورم به سلامتی 2 بوسه !!


بعد همه خندیدن و هم همه شد و

 

پرسیدن حالا بگو کدوم 2 بوسه ؟!!
گفت :
اولیش اون بوسه ای كه مادر بر گونه

بچه تازه متولد شده ميزنه و بچه نمی فهمه !


دومیش اون بوسه ای که بچه بر گونه

مادر فوت شدش ميزنه و مادرش متوجه نمیشه ....

 

 

 

 

گاهی زمانه فرصت یاد کردن عزیزان را از ما میگیرد ،

ولی مهرشان را هرگز..

به سلامتی هر چی رفیق با مرام و عزیز

 

 

 

 

    تویی که الان دلت واسه یه بی معرفت تنگه . . .


    تویی که میخوای بهش زنگ بزنی ولی غرورت نمیذاره...


    تویی که بغضتو قورت میدی که یه وقت گریه نکنی ...


    تویی که هر آهنگی گوش میدی یاد یه نفر میفتی...


    تویی که تا میای یه کاری کنی میگی : بیخیال...


    تویی که واس خودت آواز میخونی....


    تویی که این روزا توی دنیای مجازی غرق شدی...


    تویی که حتی توی دنیای مجازی هم خودتو گم کردی...


    تویی که نمیدونی چه ریختی خودتو خالی کن...


    به سلامتی تو...

 

 

 

 

به سلامتی کسی که اگه همه باشن

و اون نباشه انگاری هیچکس نیست …

 

 

 

 

گل آفتابگردان را گفتند:
چراشبها سرت را پایین می اندازی؟
گفت :ستاره چشمک میزند،

نمیخواهم به خورشید خیانت کنم
به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند . . .

 

 

 

 

به سلامتی‌ اون پسری که

وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته
بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌
انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی . . .

 

 

 

 

به سلامتي اونايي که

به پدر و مادرشون احترام ميذارن

و ميدونن تو خونه اي که
بزرگترها کوچک شوند؛

کوچکترها هرگز بزرگ نميشوند

 

 

 

 

به سلامتی اون پیرمردی که

وقتی‌ ازش پرسیدن عشق چیست

گفت همونی که منو پیر کرد!

 



تاريخ : چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, | 14:39 | نویسنده : بنیامین شهسواری |

س که بوی خوش تو رایحه ی غم دارد ...

روز میلاد تو هم بوی محرم دارد

فرا رسیدن سالروز

ولادت حضرت رقیه (س) بر شما تهنیت باد


 از این به بعد صفا در تشیع رایج شد ...

رقیه آمد و باب همه حوائج شد

میلاد با سعادت حضرت رقیه بنت الحسین (ع) مبارک 


 عصمت،

در لباس دختری به دنیا آمد

که تمام تاریخِ تا امروز،

در قامتِ آزادگی او حیران شده است ...

صمیمانه ترین شادباش من را

به مناسبت میلاد نازدانه ی ارباب پذایرا باش.

یا رقیه مدد


... و تو آمدی؛

ناگهان‏تر از همه باران‏های بهاری.

آمدی و بی‏مضایقه باریدی.

مهربان‏تر از همه باران‏ها،

مهربانی‏ات فراگیر شد.

ولادت حضرت رقیه خاتون مبارک


  رقیه جان لبخند تو،

طلیعه مهر بود،

در بادیه‏های تاریکی؛

شریعه عشق بود در بیابان‏های سوخته.

سالروز ولادتت گل باران


 اشکهای تو،

بلندترین فریاد در تاریخ بود که

در پژواک خویش، طنین غمی را داشت

که ردپای مظلومیتش هنوز در بستر تاریخ جاری است.

رقیه بانو!

روز میلاد تو تا ابد در قلب ما حک شده است. 

 

 

 

 

 اس ام اس شهادت حضرت رقيه (س)

 

 

هستم یتیم لیک پر از شور و عزتم

حسن ختام و پرچم پایان نهضتم
بابا خوش آمدی که ببینی که شهر شام

افتاده در خروش ز غوغای غربتم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مرا با غصه ها دمساز کردند

به رویم راه غم را باز کردند
چون فهمیدند من بابا ندارم

مرا با تازیانه ناز کردند

 

 

 

 

 

 

 


ویرانه نه آن است که در شهر دمشق است

ویرانه دل ماست که بیگانه عشق است
ویرانه نخوانید که میخانه عشق است

میخانه دیوانگی و وادی عشق است
میخانه ببین ساقی آن نیک سرشت است

 

 

 

 

 

 

 

 


محترم بودن و حقیر شدن

پیش چشم همه اسیر شدن
اول زندگیت سیر شدن

زودتر از همیشه پیر شدن
از رقیه بپرس یعنی چه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


شبیه هرچه که عاشق، سرت جدا شده است

تمام هستی پهناورت جدا شده است
غزل چگونه بگویم ز قطعه های تنت؟!

که بیت بیت تو از پیکرت جدا شده است
چه سرگذشت غریبی گذشت از سر تو!

چگونه تاخت که سر تا سرت جدا شده است؟!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



چشم حیران به سوی هر نیزه

رفته در خاک تا کمر نیزه
رأس خورشید و ماه بر نیزه

از رقیه بپرس یعنی چه

 

 

 

 

 


سری به دامن و سری نهفته در دلشان

وصال دختر و بابا رسیده است امشب
به غیر اشک، چه کس حل نموده مشکلشان؟

نماز شام غریبان... که گفته اند، اینجاست!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


شدی امشب چه خوش مهمان کنار دخترت بابا

نمودی شاد قلب کودک غم پرورت بابا
کنم گیسوی خود را پهن روی خاک ویرانه

که بگذارم بروی گیسوان خود سرت بابا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


بود در شام میان اسرا

طفلی از هجر پدر نوحه سرا
خردسالی به اسارت در بند

مرغ بشکسته پری پا به کمند
کودکی دستخوش محنت و رنج

جای بگزیده به ویرانه چو گنج
یک گل دیگر از آن گلشن عشق

رفت در خاک و خزان شد به دمشق

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


با اضطراب آمد و با التهاب رفت

کوچکترین شهیده که غساله ای نداشت
وقتی که از بساط گلویش گلایه کرد

آهی به سینه داشت، ولی ناله ای نداشت
رفت از شب خرابه و تشییع هم نشد

تنهاترین ستاره که دنباله ای نداشت

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود

زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود
درد رقیه تو پدر جان یتیمی است

درد سه ساله تو مداوا نمی شود

 

 

 

 

 

 

 

 

 


گلی که خاک خرابه مزار و تربت اوست

سه ساله ای است که زینب اسیر همت اوست
ز نسل بت شکن مکه است این دختر

شکستن بت شامی به دست قدرت اوست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


آنکو در این مزار شریف آرمیده است

ام البکا رقیه محنت کشیده است
اینجا ز تاب غم دل زینب شده است آب

بس ناله یتیم برادر شنیده است
اینجا ز پا فتاده و او را ربوده خواب

طفلی که روی خار مغیلان دویده است
یارب به جز رقیه کدامین یتیم را

سر تسکین بدیدن سر از تن بریده است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


با دست خسته معجر خود را کنار زد

حتی کلام و درد دلش با اشاره بود
زخم نهان به روسری اش را عیان نمود

انگار جای خالی یک گوشواره بود
ناگاه لب گشود و تلاطم شروع شد

دریای حرف های دلش بی کناره بود
کوچکترین یتیم خرابه شهید شد

اما هنوز حرف دلش نیمه کاره بود

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فدایی سحر است و گل مناجات است

که بوسه از لب بابا فقط عبادت اوست
اگر کفن شده پیراهن اسیری او

قسم به عصمت کبری، نشان عصمت اوست
چنان گریست که رأس پدر پریشان شد

حسین هم به خرابه پی زیارت اوست

 

 

 

 

 

 

 


در محکمه عدل نماینده رقیه است

آن کس که زند مهر به پرونده رقیه است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


هم ساقی و هم میکده بهتر ز بهشت است

بسر در میخانه همین بس، که نوشتند
مستان رقیه همه از اهل بهشتند

هر روز کنم از ته دل لعن امیه
قلاده دیوانگی ام دست رقیه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


بنویس که با شتاب باید برسد

فورا ببرش، جواب باید برسد
لب های رقیه از عطش خشک شده

این نامه به دست آب باید برسد
(جلیل صفر بیگی)

 

 

 

 

 

 

 


تا نام رقیه هست، قرص است دلم

هر چند گدا و خسته و بی چیزم
بانویی سه ساله آب و نانم داده

تا پارس به درگاه کریمش کردم
دستان رقیه استخوانم داده

برای وصل خدا سن و سال مطرح نیست
که اینچنینی شدن را رقیه ثابت کرد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


رقیه قله همه عالم است

معلم مدرسه فاطمه ست
رقیه تبلیغ جنون می کند

مدرسه را زینبیون می کند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


از این طرف به هیاهوی شام و از آن سو

به سمت عرش خدا می رود خیابانش
سه ساله است ولی می شود زیارت کرد

به جای فاطمه و آن مزار پنهانش

 

 

 

 


خسته ماندن غریب در صحرا

بی کس و غم نصیب در صحرا
عطر جان بخش سیب در صحرا

ذکر امن یجیب در صحرا
از رقیه بپرس یعنی چه

 

 

 

 

 


حنجر خشک و زخم سر نیزه

چشم حیران به سوی هر نیزه
رفته در خاک تا کمر نیزه

رأس خورشید و ماه بر نیزه
از رقیه بپرس یعنی چه



تاريخ : چهار شنبه 13 آذر 1392برچسب:, | 14:24 | نویسنده : بنیامین شهسواری |
شب آرزوهاست ... قاصدکی به دست باد دادم
و عهد بسته ام تا رسیدنش به مقصد
برایت دعا بخوانم
نگاهت به آسمان باشد چرا که من
بهترین آرزوها را برایت به قاصدک سپردم تا به خدا برساند

 

 

 

 


شب آرزوهاست
باید دری برای مناجات وا شود
تا درد بی دوای گناهم دوا شود
باید کسی که نزد خدا دارد ابرو
وقت سحر به یاد دلم در دعا شود
التماس دعا

 

 

 

 


خدایا
آرزو می کنم ، آنچه را آرزو کنم ، که تو دوست داری
و آن آرزو را اجابت نمایی که نیک فرجامم نماید .
لیله الرغائب شب آرزوهاست
برای اجابت آرزوهای هم آرزو کنیم . . .

 

 

 

 


امشب می تونی هرآرزویی داری بگی
امشب یکی هست که صدات رو میشنوه
یکی که توی خلوت اشکات پا میذاره
شب آرزوهاست
منو از یاد نبر . . .

 

 
 
 
 

آرزو دارم :
خورشید رهایت نکند
غم صدایت نکند
ظلمت شام سیاهت نکند
و تو را از دل آنکس که تنش در تن توست
حضرت دوست ، جدایت نکند . . .

 

 

 

 


امشب لیلة الرغایبه
در‌های آسمان رو برای پذیرش تضرع‌های عاشقانه‌ بندگان ذات اقدس باز میکنند
نگاهت به آسمان باشه
چشماتو ببند و آروم بگو :
خدایا من عاشق توأم و به تو نیاز دارم
به قلب من بیا و برای رسیدن به آرزوهایم کمکم کن

 

 

 

 


خدایا به حق این شب عزیز همه رو به آرزوهاشون برسون 
خدایا ما را آن ده که آن به
خدایا شیرینی بخشش و محبتت را به ما بچشان

 

 

 

 



زندگی پراست از گره هایی که تو آن را نبسته ای
اما باید تمام آنها را به تنهایی باز کنی
تنهای تنها ، نه ، نمی توان
با یاد و کمک خدا ، البته می توان

 



 

 

 


امشب هرچقدر خدا را صدا کنی خسته نمیشوی
پس صدایش کن ، او منتظر توست
منتظر شنیدن آرزوهایت ، خنده هایت ، گریه هایت
استغفار هایت ، ندبه هایت
ابراز عشق و ایمان و اضهار بندگی توست
التماس دعا

 

 

 

 

 


پیامبر صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله :
اِغتَنِمُوا الدُّعاءَ عِندَ الرِّقَّةِ فَإِنَّها رَحمَةٌ؛
دعا کردن را در هنگام رقّت قلب غنیمت شمرید، که رقت قلب، رحمت است.

 

 
 
 
 
 

خداوندا
درهای رحمت تو همواره به روی خواهندگان باز است و دست عطایت گشاده
بندگان تو هر زمان که صدایت کنند، پاسخ می‌دهی
و اگر خالصانه آرزو کنند، ‌می‌بخشى
امشب اما شب دیگری است؛ شب آرزوهاست
دعای خیر همه را براورده بفرما

 

 
 
 
 

و ما برای عروج به آسمان آفریده شدیم
خدایا زمین گیر شدنم را مپسند . . .

 

 

 

 


خداوندا
آرزویم بزرگ و دلم کوچک است تو به بزرگی و جلالی که داری برآورده اش کن

 

 

 

 


الهی
ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد
ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت
ای ظاهر بی صورت و ای باطن بی سیرت
ای حی بی ذلت و ای بخشنده بی منت
امشب دست دعا بسوی تو برمیداریم
و آرزومند آرزوهای عزیزان هستیم

 

 
 
 

شادی امروزم رابه خاطر نادانی دیروزم از دست دادم
خداوندا نادانی امروزم را بگیر ، تا شادی های فردایم را از دست ندهم

 

 
 
 
 

در آسانی ها خدا را بخوان تا در سختی ها صدایت برایش نا آشنا نباشد

 

 

 


در نبرد بین تو و دنیا
من روی تو شرط می بندم
اگه با خودت خدا رو داشته باشی

 

 

 

 


بهشت و دوزخت ، با توست در پوست
چرا بیرون ز خود می‌جوئی، ای دوست ؟

 

 

 


خدایا
ما اگر بد کنیم، تو را بنده های خوب بسیار است
تو اگر مدارا نکنی ما را خدای دیگر کجاست ؟
شب آرزوهاست ، التماس دعا

 

 

 

 

پشت هر کوه بلند،
سبزه زاری است پرازیاد خدا
و در آن باغ کسی می خواند
که خدا هست ، دگر غصه چرا؟!

 

 

 

 


خدا، آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را
یکی همچون نسیم دشت می گوید :
«کنارت هستم ای تنها!!!»

 

 

 

 


در نوبتی دوباره دلت را مرور کن
از غم به هر بهانه ممکن عبور کن
گیرم که تمام راه تو مسدود شد ، بگرد
یک آسمان تازه و یک جاده جور کن
التماس دعا در شب آرزوها

 

 

 

 


لیله الرغائب شب آرزوها شبی که آسمانش پر از برق ستارگان است.
در آن شب هر دعایی ستاره ای خواهد شد و در پهنه­ی آسمان خواهد نشست.
بیا ستاره های هم را نظاره کنیم و بر هر کدام آمین بگوئیم.

 

 

 


الهی! «دعا» به درگاه تو لجاج است، چون دانی که بنده به چه محتاج است.
لیله الرغائب است و اگر دلتان با خداست ما را بی نصیب از دعا نکنید

 

 

 


شب آرزوها ست. بیا از امروز کمتر خسته شویم بلکه آن شب را تا به صبح اجابتش بیدار بمانیم.
برای هم دعا کنیم.

 

 

 

 


شب آرزوهاست آرزو میکنم به تمام آرزوهایت برسی اگه تو این شب دلت شکست یادی از ما هم بکن

 

 

 

 


شب آرزوهاست و من آرزو دارم
دلت مثل بهار، پر شوداز لحظه های ماندگار
زندگیت خالی از اندوه و غم، لحظه های شادمانی بی شمار

 

 
 

شب آرزوهاست آرزو میکنم
خانه قلبت پر از گلهای یاس،نغمه خوان خانه قلبت هزار
باغ احساست پر از گلهای ناز،همچو یه قالی پر از نقش و نگار

 

 

 

 


شب آرزوهاست بیا دعا کنیم برای آن کودکی که در آن سوی پهناور زمین امشب را گرسنه خواهد خوابید.
و برای آن بیماری که فردایش را کسی امیدوار نیست.
بیا از خدا بخواهیم رنج های آدمی را بکاهد و آرامش او را بیافزاید

 

 

 

 



شب آرزوهاست. بیا غرور را کنار بگذاریم، لباس تکبر از تن به در کنیم و از
درگاه خداوند متعال عذر خواهی کنیم به خاطر آن که عصیانش کردیم و نافرمانیش نمودیم.
بیا عذر تقصیر به درگاهش آوریم که چون شیطان از فرمانش سر باز زدیم.

 

 
 
 
 

شب آرزوها، شب اجابت است، شب مغفرت است.
از کف ندهیمش… آرزوهایت برآورده باد محتاجم به آرزویی نیک

 

 

 

 


شب آرزوهاست خدایا به حق این شب عزیز همه رابه آرزوهایشان برسان
خدایا ما را ان ده که آن به
خدایا شیرینی بخشش و محبت را به ما بچشان

 

 

 

 


شب آرزوهاست و من برایت آرزو میکنم عاشق شوى، و اگر هستى، کسى هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهاییت کوتاه باشد، و پس از تنهاییت، نفرت از کسى نیابى

 

 

 

 

شب آرزوهاست برایت آرزو میکم
روزهایت هر یکی بهتر ز قبل، خوش بود بر کام تو این روزگار
همچو شمعی باشی و همراه گل، من بگردم دور تو پروانه وار

 

 

 

 

 


ای دوست خریدار وفایت هستم شرمنده این لطف وصفایت هستم آن لحظه که قلبت به خدا نزدیک است یادآر که محتاج دعایت هستم

 

 

 

 


خداوندا
آرزویم بزرگ و دلم کوچک است تو به بزرگی و جلالی که داری برآورده اش کن

 

 

 

 

 


امشب درآرزوهایم برایت آرزو میکنم که آرزوی کسی باشی که آرزویش روداری!

 

 
 
 

امشب آرزوهاتو رو بال فرشته ها بنویس و تا رسیدنشون به آسمون دعا کن صدای اجابت که به دلت رسید منو فراموش نکن
با آرزوی رسیدن به آرزوهای قشنگتان

 

 

 

 


چندین نامه نوشته ام، با ادرسهایی که نمی دانم به کجا خواهند رسید! سلام. از خدا وند برایت بهترین ها را خواسته ام می دانم که تو به آرزوهایت خواهی رسید!!!
می گن هر کی شب آرزوها دعا کنه از خدا حاجت می گیره ، برام دعا کن به آرزوم برسم
بزرگترین آرزوی من داشتن توست

 

 

 

 

 


فرشته ها درشب آرزوها برای اجابت دعا وبردن آنها به ملکوت مسابقه داده ومنتظر ندای بنده های خدا هستند.
مرادعا کن

 

 

 

 

 


امشب كه بين خلق ، ليل الرغائب است
داني چه چيز آرزوى قلب صاحب است
اي كاش روز جمعه كه از راه ميرسد
ديگر كسي نگويد ارباب (عج) غائب است
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا

 

 

 

زيباترين شب زمين شب پر از نگاه تو ارزوي من براى تو خداى من پناه تو اميدوارم همه به آرزوهاي قشنگ شون برسن

 



تاريخ : چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:, | 15:15 | نویسنده : بنیامین شهسواری |

کاش این قبر تو گم باشد و پیدا نشود

اگرم شد سر نبش قبر بلوا نشود
از تو گهواره ای مانده ببرندش غارت

ولی ای کاش سر راس تو دعوا نشود

 

 

 

 


غنچه اگر خم شده ست و تاب ندارد

از سر شاخه نچین، گلاب ندارد
ماهی من لب به روی لب زند اما

قدرت آنکه بگوید آب ندارد

 

 

 

 

 


تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد

هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست فرات

یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


دین شما چیست؟ از کدام قماشید؟

آب به بچه دهی، ثواب ندارد؟!
تیر سه شعبه برای کشتن شیر است

نازکی این گلو که تاب ندارد

 

 

 

 

 

 


آرام که نمی شوی ای میوه دلم

خیمه به خیمه هرچه تو را می برم، بخواب
نزدیک به سه روز و سه شب می شود علی

پلکم به هم نیامده مادر، برم بخواب

 

 

 

 



خون خورم در غم آن طفل که جای لبنش

ریخت دست ستم حرمله خون در دهنش
کودکی که آب ز سرچشمه وحدت می خورد

گشت از سوز عطش، آب، روان در بدنش

 

 

 

 

 

 


هلهله هاتان برای چیست جماعت؟

مرد خجالت زده عذاب ندارد
کاش بمیرم ولی به خیمه نیایم

دلهره مادرش جواب ندارد
کاش دگر بر فراز نیزه نخندد

طاقت این وضع را رباب ندارد

 

 

 

 

 

 


لالا گلم، ببین که شبیه تو تشنه ام

آتش مزن به جان من ای مادرم، بخواب
من خواب دیده ام که سرت روی نیزه بود

خواب و خیال بود نشد باورم، بخواب

 

 

 

 

 

 

 


اولین روز است که بی گهواره می گردی علی

یک شبه مادر برای خود شدی مردی علی
آخرین باری که بستم بند این قنداق را

بر دلم افتاد که دیگر برنمی گردی علی

 

 

 

 


مثل دو تکه چوب لبت را به هم نزن

اسباب خجلتم جلوی دیگری شوی
این مادری من که به دردت نمی خورد

تو حاضری عزیز که تاج سری شوی؟!

 

 

 

 

 


دارد تلذی ات همه را می کشد علی

خواهم که شیر آورم اما نمی شود
از من مخواه تا که در آغوش گیرمت

بابا نگاه می کند اینجا نمی شود

 

 

 

 

 


کربلا آتش به جان آسمان ها می زند

کودک بی شیر را بر دست بابا می زند
شیرخواره آمده میدان تیر حرمله

طعنه بر حرف حسین و مشک سقا می زند

 

 

 

 

 


گردنی باقی نمانده سر نگهدار پدر

دست خود آرام جای گردنش جا می زند
پشت خیمه قبر می سازد ولی دشمن سرش

عاقبت بر روی نی های تماشا می زند
با تماشای سر اصغر به روی نی، رباب

ناله های العجل پیدا و پنهان می زند

 

 

 


می خواستم بزرگ شوی محشری شوی

تا چند سال بعد علی اکبری شوی
می خواستم که قد بکشی مثل دیگران

شاید عصای پیری یک مادری شوی

 

 

 

 

 


من گریه می کنم تو بزن چنگ سینه ام

دردی که بی دواست مداوا نمی شود
ای ماهی فتاده به دور از فرات من

این دست و پا زدن به تو دریا نمی شود

 

 

 

 

 


گوش تا گوش گلو را با سه شعبه می درد

می کند شرمنده بابا را پسر را می زند
خون مظلومی اصغر می رود بالا و عرش

بر سر و صورت شبیه سینه زن ها می زند

 

 

 

 


می خواستم که قد بکشی مثل دیگران

شاید عصای پیری یک مادری شوی
لحظه به لحظه رنگ تو تغییر می کند

چیزی نمانده است که نیلوفری شوی

 

 

 

 


از دل بکشم من آه شبگیر علی

با داغ تو از جهان شدم سیر علی
تیری که ز پا نشاند علمدارم را

با حلق تو کرده کار شمشیر علی

 

 

 

 


شاید که تیر سینه من را هدف گرفت

از چه گلوی تو به سه شعبه سپر شده؟
این ساقه لطیف که با بوسه می شکست

حالا دو نیم از لب تیز تبر شده

 

 

 

 

 


علی جان ای گل سرخ و سپیدم

ببین مادر ز داغ تو خمیدم
نمی گردد هنوز هم باور من

که من رأس تو را بر نیزه دیدم

 

 

 

 

 

 


یک دشت غرق هلهله و خنده به رو به روست

دریایی از تلاطم غم پشت سر شده
دور از نگاه منتظر مادرت، علی

تشییع و کفن و دفن تنت دردسر شده
آهسته زخم باز تو را بسته ام ولی

حس می کنم که فاصله اش بیشتر شده

 

 

 

 


به دست دشمن بد کینه من

شکسته ای خدا آیینه من
ببین خون گلویت ای علی جان

همه پاشیده روی سینه من

 

 

 

 


تو تشنه می روی و زمان سفر شده

یا روزهای تیره تر از شب سحر شده
گرم بیان خواهش خشک لبت شدم

دیدم لبت ز خون گلوی تو تر شده

 

 

 


قنداقه اش را بست، حالا اصغر آماده است

سرباز آخر را خودش میدان فرستاده است
از موج آغوش پدر تا اوج خواهد رفت

از نسل ماهی های دریاهای آزاد است

 

 

 

 


زلال اشک تو رشک فرات است

فرات از صافی چشم تو مات است
وجود تو تعادل بخش این نهر

که بی تو آبگیری بی ثبات است

 

 

 


شکسته پشت غم از بار غصه های رباب

از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب
به سوز سینه گهواره داغ غم زده است

شرار زخم دل خون لای لای رباب

 

 

 


طفل نخورده آب کمی در حرم بخواب

لالا گلم، عزیز دلم، اصغرم بخواب
شرمنده ام که شیر ندارم، به سینه ام

ناخن مکش تو خاک مکن بر سرم بخواب

 



تاريخ : چهار شنبه 6 آذر 1392برچسب:, | 15:3 | نویسنده : بنیامین شهسواری |